57- فدایت
معشوقه ی خوشمزه ی دلبند، فدایت
از دخمه ی ما تا خودِ دربند فدایت
این شعر نوشتم که جهان با منِ تنها
زیر لب و آهسته بخوانند "فدایت"
زیباییِ تهرانی و با عشوه گری ها
هی آب نکن در دلِ من قند، فدایت
تهران به درک، خنده به لب آر بمیرم
ای فلسفه ی بودنِ لبخند، فدایت
تو خوب ترین حالتِ فردوسِ برینی
هر وعده به من داده خداوند، فدایت
از بویِ خوشِ جنگل و گل های بهاری
تا برفِ زمستانیِ اسفند فدایت
تو بِکر ترین منظره در کلِ جهانی
سرسبزی و دریا و دماوند فدایت
این مشق شبِ جمله ی عاشق شدگان است
صد مرتبه باید بنویسند "فدایت"
#نادر_اسدپور
،
از دخمه ی ما تا خودِ دربند فدایت
این شعر نوشتم که جهان با منِ تنها
زیر لب و آهسته بخوانند "فدایت"
زیباییِ تهرانی و با عشوه گری ها
هی آب نکن در دلِ من قند، فدایت
تهران به درک، خنده به لب آر بمیرم
ای فلسفه ی بودنِ لبخند، فدایت
تو خوب ترین حالتِ فردوسِ برینی
هر وعده به من داده خداوند، فدایت
از بویِ خوشِ جنگل و گل های بهاری
تا برفِ زمستانیِ اسفند فدایت
تو بِکر ترین منظره در کلِ جهانی
سرسبزی و دریا و دماوند فدایت
این مشق شبِ جمله ی عاشق شدگان است
صد مرتبه باید بنویسند "فدایت"
#نادر_اسدپور
،
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و پنجم تیر ۱۳۹۶ ساعت 15:40 توسط نادر اسدپور
|