معشوقه ی خوشمزه ی دلبند، فدایت
از دخمه ی ما تا خودِ دربند فدایت

این شعر نوشتم که جهان با منِ تنها
زیر لب و آهسته بخوانند "فدایت"

زیباییِ تهرانی و با عشوه گری ها
هی آب نکن در دلِ من قند، فدایت

تهران به درک، خنده به لب آر بمیرم
ای فلسفه ی بودنِ لبخند، فدایت

تو خوب ترین حالتِ فردوسِ برینی
هر وعده به من داده خداوند، فدایت

از بویِ خوشِ جنگل و گل های بهاری
تا برفِ زمستانیِ اسفند فدایت

تو بِکر ترین منظره در کلِ جهانی
سرسبزی و دریا و دماوند فدایت

این مشق شبِ جمله ی عاشق شدگان است
صد مرتبه باید بنویسند "فدایت"


#نادر_اسدپور
،