حوایی و وقتی دل خود دست تو دادم
آدم تر از آدم شده بودم منه آدم
احساس درستی به جهان داشتم اما
ناخواست، به راه غلط ات سر بنهادم

حوایی و سیبِ دلِ من دست تو افتاد
گرمای لب ات طعم جهنم شد و در، دم
تبعید شدم با تو به اینجای جهانم
تبعید شدم، جرمِ گناهی که نکردم

هی گاز زدی و منِ دیوانه به سویت
با چشم تو از عرش به این فرش فتادم
هی گاز زدی و شده ام اهل جهنم
هی بوسه زدی، سوخته دنیا و معادم

هرچیز خدا وعده به من داده تویی، تو
چشمان تو جانم شد و عشق تو نمادم
تا آخرت هم سینه ی من جای تو،،، حتی
من قلب خودم را به خداوند ندادم


#نادر_اسدپور
,