خودِ تهران هم عاشق گشته گاهی
دگر از چشم و لب هایت چه خواهی؟

بهشتِ آدمی را دود کردی
لبت سیب است و بوسیدن، گناهی

ولی ول کن نماز و آیه ها را
مرا از دور . . . آری . . . گاه گاهی

منِ بیچاره یک سربازِ گُنگم
شما با چشم و لب ها، یک سپاهی

خلاصه هر چه هستی یادِ ما باش
شما چادر به سر هم مثل ماهی


#نادر_اسدپور
،