ای همه ی هستیِ من چشم تو
جام و می و مستیِ من چشم تو

ای تو که با خنده دلم را بری
از همه ی آدمیان سر تری

داغیِ لب های تو آبم کند
مست و هوایی و خرابم کند

ای تو که مهرت به دل و جانِ من
باعث حالات پریشانِ من

عشقِ تو آشکار و پنهانِ من
ریشه زده در دل و در جانِ من

لذتِ یک بوسه به پیشانی ات
بوسه و لبخند و پریشانی ات

قاطیِ عشق و غم و نیرنگ، با . . .
مستیِ چشمانِ تو آهنربا

آتش دوزخ شده داغِ تنت
بوی نفس گیرِ تن و گردنت

قفل شده دست تو با دست من
بوسه کلیدی ست به بن بست من

قفل شده عقل و دلم روی تو
دست من و لختیِ گیسوی تو

دست من و لختیِ مویت کنار
من چه کنم با دل و این حال زار

دست بَرَم موی تو بر هم زنم
آنکه دلش باخته، آری . . . منم

#نادر_اسدپور
،