29- ترکیب تو حساس ترین دربیِ تاریخ

ای دوست, که خوش خنده و زیبایی و نابی
ای دوست، که زیبا تر از هر شعر و کتابی

خورشیدی و من نیمه ی تاریکِ زمینم
دلگرمیِ من این شده هر صبح بتابی

ترکیب تو حساس ترین دربیِ تاریخ
به سرخیِ خون است لبت، چشم تو آبی

بین لب و چشمانِ تو گیر کرده بودم
ناگه دلِ من رفت به گیسوی شرابی

خندان لب و شیرین دهن، ای جان، همین است
دل برده ای از عالم، بی هیچ حسابی


#نادر_اسدپور
،

18- چه کرده ای تو با دلم

همیشه عشق خنده نیست، گاه عذاب میشود
و "دوست دارم ات تو را"، که بی جواب میشود

اگر چه با دلم بدی، ولی نگاهِ میشی ات
نفوذ کرده در دلم، به سینه قاب میشود

چه کرده ای تو با دلم، کز عشقِ خالص ام به تو
اگر که درد و دل کنم، دو تا کتاب میشود

چه کرده ای تو با دلم، که از تو پیش دیگران
گلایه هم که میکنم، شعر حساب میشود

چه کرده ای تو با دلم، که می دَوَم به سمت تو
یا به تو من نمیرسم، یا که سراب میشود

چه کرده ای تو با دلم، که هرچه می نویسمت
تو نیستی کنار من،  شعر خراب میشود

چه کرده ای تو با دلم، که هرچه میکِشم تو را
تمام نقش های من، نقشِ بر آب میشود

چه کرده ای تو با دلم، که اعتراض گر کنی
درونِ قلبِ سنگیِ، من انقلاب میشود

#نادر_اسدپور
پ.ن: بیت چهارم تضمین از کاظم بهمنی
،

16- آنکه دلش باخته، آری . . . منم

ای همه ی هستیِ من چشم تو
جام و می و مستیِ من چشم تو

ای تو که با خنده دلم را بری
از همه ی آدمیان سر تری

داغیِ لب های تو آبم کند
مست و هوایی و خرابم کند

ای تو که مهرت به دل و جانِ من
باعث حالات پریشانِ من

عشقِ تو آشکار و پنهانِ من
ریشه زده در دل و در جانِ من

لذتِ یک بوسه به پیشانی ات
بوسه و لبخند و پریشانی ات

قاطیِ عشق و غم و نیرنگ، با . . .
مستیِ چشمانِ تو آهنربا

آتش دوزخ شده داغِ تنت
بوی نفس گیرِ تن و گردنت

قفل شده دست تو با دست من
بوسه کلیدی ست به بن بست من

قفل شده عقل و دلم روی تو
دست من و لختیِ گیسوی تو

دست من و لختیِ مویت کنار
من چه کنم با دل و این حال زار

دست بَرَم موی تو بر هم زنم
آنکه دلش باخته، آری . . . منم

#نادر_اسدپور
،