34- تو همانی که به آتش کشیده دنیا را
تو همانی که به آتش کشیده دنیا را
که برده با نگهش قلب سنگیِ ما را
تو آمدی و به سرعت به یاد ما آورد
لبان سرخ تو رنگِ انار یلدا را
چنان لبان تو آتش شده به جانِ جهان
که بی اثر کرده آتش اوستا را
ز حرفِ روی لبت میتوان گذشت اما
حروف چشم تو بر هم زده الفبا را
چنان به آبیِ دریاچه میزند، انگار
که نیلیِ چشمت ارث برده دریا را
و گیسوان کمندت که عاشق خود کرد
نسیمِ مستِ سحرگاهِ صبحِ فردا را
مثال یوسف ام و عاشقیِ کنعانم
تو آن سبب شده ای رد کنم زلیخا را
و شاید حضرت آدم هم عاشق ات میشد
تو نبودی و به اجبار دیده حوا را
تمام شعرِ تو از عمقِ دل برون آید
که نامِ خوب و قشنگِ تو برده دلها را
#نادر_اسدپور
،
که برده با نگهش قلب سنگیِ ما را
تو آمدی و به سرعت به یاد ما آورد
لبان سرخ تو رنگِ انار یلدا را
چنان لبان تو آتش شده به جانِ جهان
که بی اثر کرده آتش اوستا را
ز حرفِ روی لبت میتوان گذشت اما
حروف چشم تو بر هم زده الفبا را
چنان به آبیِ دریاچه میزند، انگار
که نیلیِ چشمت ارث برده دریا را
و گیسوان کمندت که عاشق خود کرد
نسیمِ مستِ سحرگاهِ صبحِ فردا را
مثال یوسف ام و عاشقیِ کنعانم
تو آن سبب شده ای رد کنم زلیخا را
و شاید حضرت آدم هم عاشق ات میشد
تو نبودی و به اجبار دیده حوا را
تمام شعرِ تو از عمقِ دل برون آید
که نامِ خوب و قشنگِ تو برده دلها را
#نادر_اسدپور
،
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و پنجم تیر ۱۳۹۶ ساعت 15:14 توسط نادر اسدپور
|