تو همانی که به آتش کشیده دنیا را
که برده با نگهش قلب سنگیِ ما را

تو آمدی و به سرعت به یاد ما آورد
لبان سرخ تو رنگِ انار یلدا را

چنان لبان تو آتش شده به جانِ جهان
که بی اثر کرده آتش اوستا را

ز حرفِ روی لبت میتوان گذشت اما
حروف چشم تو بر هم زده الفبا را

چنان به آبیِ دریاچه میزند، انگار
که نیلیِ چشمت ارث برده دریا را

و گیسوان کمندت که عاشق خود کرد
نسیمِ مستِ سحرگاهِ صبحِ فردا را

مثال یوسف ام و عاشقیِ کنعانم
تو آن سبب شده ای رد کنم زلیخا را

و شاید حضرت آدم هم عاشق ات میشد
تو نبودی و به اجبار دیده حوا را

تمام شعرِ تو از عمقِ دل برون آید
که نامِ خوب و قشنگِ تو برده دلها را

#نادر_اسدپور
،